حلماحلما، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

حلمای خوب و نازنین

زمستون زیبا

برف می باره دونه دونه                 رو پشت بوم هر خونه   با هم می سازن بچه ها               آدم برفی تو کوچه ها   پرنده ها میرن سفر                        میرن به جای گرمتر   کوه و کمر سفید میشه           &...
25 دی 1396

قصه زیبای ماهی و رودخونه

یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربان هیچ کس نبود. در کنار یک کوهستان زیبا رودخانه ای وجود داشت که بسیار تنها بود.او هیچ دوستی نداشت. رودخانه یادش نمی آمد که چرا به کسی یا چیزی اجازه نمی دهد تا داخلش شنا کنند. او تنها زندگی می کرد و اجازه نمی داد ماهی ها، گیاهان و حیوانات از آبش استفاده کنند . به خاطر همین او همیشه ناراحت و تنها بود. یک روز، یک دختر کوچولو به طرف رودخانه آمد. او کاسه ی کوچکی به دست داشت که یک ماهی کوچولوی طلایی در آن شنا می کرد. دختر کوچولو می خواست با پدر و مادرش از این روستا به شهر برود و نمی توانست با خود ماهی کوچولو را ببرد. بنابراین تصمیم گرفت، ماهی کوچولو را آزاد کند. دختر کوچولو ماهی ک...
20 آبان 1396

ماه محرم

سلام دوستای گلم. شروع ماه محرم و شهادت امام مهربونمون رو بهتون تسلیت میگم و در این باره یه شعر محرمی براتون گذاشتم: دویدم و دویدم به کربلا رسیدم کنار نهر آبی لبهای تشنه دیدم یه باغبون خسته با یک دل شکسته کنار آب خسته زانو زده نشسته کوچولوی شش ماهه اگه طاقت بیاره عموجونش تو راهه آهای آهای ستاره یه دختر سه ساله ...
3 مهر 1396

قصه ی گردش لاک پشتها

سلام به همه دوستای خوب و مهربونم. امروز میخوام براتون یه قصه قشنگ به اسم "گردش لاک پشتها" بزارم. امیدوارم خوشتون بیاد  يكي بود يكي نبود . خانم لاك پشت و آقا لاك پشت تصميم گرفتند كه همراه پسرشان به گردش بروند . آنها بيشه اي كه كمي دورتر از خانه اشان بود را انتخاب كردند . وسايلشان را جمع كردند و به راه افتادند و بعد از يك هفته به آن بيشه قشنگ رسيدند .   سبدهايشان را باز كردند و سفره را چيدند ولي يكدفعه مامان لاك پشته با ناراحتي گفت : يادم رفت درقوطي بازكن را بياورم . پدر لاك پشت به پسرش گفت : پسرم تو برگرد و آن را بياور . پسرك اول قبول نكرد ، ولي پدر برايش توضيح داد كه ما بدون دربازكن نمي...
27 تير 1396

فرا رسیدن ماه رمضان

رمضان ماه عبادت فرصت بنده شدن   رمضان شوق اطاعت از گنه کنده شدن   رمضان بهار روح و به خدا پیوستن   رمضان شوکت زیبایی و زیبنده شدن   فرا رسیدن ماه رمضان بر شما عزیزان مبارک التماس دعا ...
10 خرداد 1396

اعیاد شعبانیه

سلام عزیزان. فرا رسیدن ماه مبارک شعبان و اعیاد شعبانیه رو به همه شما دوستای خوبم تبریک میگم. امیدوارم از این ماه پر خیر و برکت نهایت استفاده رو ببرید.  ...
11 ارديبهشت 1396

عیدتون مبارک

سلام دوستای گلم. خوبید. سال نو مبارک. امیدوارم سالی پر از خیر و برکت و زیبایی و آرامش رو در کنار خانواده تون داشته باشین . و تو این سال جدید دلتون سرشار از خوشی باشه و از غصه به دور باشین.  ...
16 فروردين 1396

قصه کودکانه موش تنبل، کلاغ دانا

یکی بود یکی نبود، غیر از خدای مهربون هیچکس نبود. کپل بچه موشی بود که با برفی برادرش، پدر و مادرش در لانه شان در صحرا زندگی می کردند .    کپل خیلی تنبل بود و تمام مدت روی صندلی مخصوصش نشسته بود و از خوراکی هایی که آنها به لانه می آوردند می خورد و ایراد می گرفت: اینها چیه دیگه؟ یه چیز خوشمزه تر بیارید !   آن ها از دستش خسته شده بودند و هر چه اعتراض می کردند فایده ای نداشت. تا اینکه یک روز که کپل بیرون لانه در حال استراحت در آفتاب بود و بقیه داخل لانه بودند باد شدیدی وزید و او را به جای دوری برد .   وقتی کپل چشمانش را باز کرد خودش را کنار یک برکه دید. او خسته و گرسنه بود و حتی بلد نبود برود و برای خودش غذا پیدا کند...
5 اسفند 1395